سلام به همه دوستان من در پارسی بلاگ
یه مطلب جالب که خیلی ذهن من رو به خودش مشغول کرد رو براتون میگم اومیدوارم که به درد شمابخوره :
یه روزی یه گنجشک با خدا قهر میکنه خدا بهش میگه چرا قهری ؟میگه من یه خونه روی یک درخت داشتم که باد اومد اون رو خراب کرد مگه من چقدر از این دار دنیا رو گرفته بودم ، خدابهش میگه:اون روز که باد اومد یه مار توی راه بود که بیاد تو رو بخوره ما هم به باد گفتیم بیاد و تورو از این بلا نجات بده و تو کفر نعمت سلامتی خودت رو کردی
واقعا مطلب جالب بود شاید خیلی از ماها از اینکه یه آرزو میکنیم برآورده نمیشه یا مشکلی برامون پیش میاد ناراحت میشیم شاید خدا نمیخواد بلایی بد تر ازاون سرمون بیاد